به گزارش خبرنگار آیین Ùˆ اندیشه خبرگزاری Ùارس، بعد از شهادت امام Øسین علیه‌السلام Ùˆ یاران باوÙای ایشان در عصر عاشورا، مشکلات Ùˆ مصیبت‌های خاندان امام، صد چندان شد. ماجراهایی اتÙاق اÙتاد Ú©Ù‡ قلم از نوشتن آن Ùˆ زبان از Ú¯Ùتنش شرم دارد. چنان سوزناک است Ú©Ù‡ اشک هر انسان آزاده‌ای را سرازیر Ùˆ هر جوانمردی را بی‌تاب می‌کند. در کتاب «عاشورا ریشه‌â€Ù‡Ø§ØŒ انگیزه‌â€Ù‡Ø§ØŒ رویدادها، پیامد‌ها» Ú©Ù‡ زیر نظر Øضرت آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی نوشته شده مطالب ارزنده‌ای در این‌باره نقل شده است.
* آمدن Ø°ÙˆØ§Ù„Ø¬Ù†Ø§Ø Ø¨Ù‡ خیامâ€
پس از شهادت امام، اسب آن Øضرت شیههâ€â€ŒØ²Ù†Ø§Ù† Ùˆ ناله‌â€Ú©Ù†Ø§Ù† در Øالى Ú©Ù‡ پیشانى خود را به خون امام علیه‌السلام آغشته کرده بود، به جانب خیمهâ€â€ŒÙ‡Ø§ شتاÙت.
از امام باقر علیه‌السلام نقل شده است Ú©Ù‡ اسب آن Øضرت در شیهه‌â€Ø§Ø´ مىâ€â€ŒÚ¯Ùت: «الظَّلیمَةَ الظَّلیمَةَ Ù…Ùنْ Ø£Ùمَّة٠قَتَلَتْ ابْنَ بÙنْت٠نَبÙیّÙها؛ امان از ظلم Ùˆ ستم٠امتى Ú©Ù‡ Ùرزند دختر پیامبرشان را کشتند».
زنان Ùˆ خواهران Ùˆ دختران امام علیه‌السلام با دیدن مرکب بىâ€â€ŒØ³ÙˆØ§Ø± نالهâ€â€ŒÙ‡Ø§ سر دادند Ùˆ زار زار گریستند.
«Ùَوَضَعَتْ Ø£Ùمّ٠کÙلْثÙوم٠یَدَها عَلى†امّ٠رَأْسÙها وَنادَتْ: وامÙØَمَّداه! وَاجَدَّاه! وانَبÙیَّاه! وا أَبَاالْقاسÙماه! واعَلÙیَّاه! واجَعْÙَراه! واØَمْزَتاه! واØَسَناه! هذا ØÙسَیْنٌ بÙالْعَراءÙØŒ صَریعٌ بÙکَرْبَلاءَ، مَجْزÙور٠الْرÙأْس٠مÙÙ†ÙŽ الْقَÙاءÙØŒ مَسْلÙوب٠الْعÙمامَة٠وَالرّÙداءÙØŒ Ø«Ùمَّ غÙØ´Ùیَ عَلَیْها»
ام کلثوم، دستها را روى سر نهاد Ùˆ Ùریاد زد: وامØمداه! واجدّاه، وانبیاه، وا ابالقاسماه، واعلیّاه، واجعÙراه، واØمزتاه، واØسناه، این Øسین است Ú©Ù‡ در خاک کربلا روى زمین اÙتاده، سرش را از پشت سر جدا کردند، عبا Ùˆ عمامه‌â€Ø§Ø´ را به غارت بردند، این بگÙت Ùˆ بیهوش بر زمین اÙتاد».
* غارت Ø³Ù„Ø§Ø Ùˆ لباس‌هاى امام علیه‌السلامâ€
سپاه غارتگر ابن سعد، پس از شهادت امام علیه‌السلام براى غارت لباس‌ها Ùˆ Ø³Ù„Ø§Ø Ø§Ù…Ø§Ù… علیه‌السلام هجوم آوردند. Øتى برخى آنقدر رذالت Ùˆ پستى به خرج دادند Ú©Ù‡ پیش از شهادت امام علیه‌السلام به این کار اقدام نمودند. در این بخش از تاریخ کربلا Ø´Ú¯Ùتى‌â€Ù‡Ø§ÛŒÙ‰ در کتب مقاتل نقل شده است Ú©Ù‡ هر یک از دیگرى عبرتâ€â€ŒØ§Ù†Ú¯ÛŒØ²ØªØ± است Ùˆ ما بخشى از آن را در اینجا مى‌â€Ø¢ÙˆØ±ÛŒÙ… از جمله: «مالک بن بشیر کندى» کلاه آن Øضرت را Ú©Ù‡ با ارزش بود به†یغما برد Ùˆ چون آن را به خانهâ€â€ŒØ§Ø´ برد، همسرش به وى Ú¯Ùت: «اموال پسر پیغمبر را غارت مىâ€â€ŒÚ©Ù†Ù‰ Ùˆ آن را به خانه مى‌â€Ø¢ÙˆØ±Ù‰ØŸ! از نزد من خارج شو Ú©Ù‡ خدا قبرت را از آتش پر کند» این مرد تا زنده بود با Ùقر Ùˆ تنگدستى دست Ùˆ پنجه نرم کرد Ùˆ دستهایش خشک شد Ùˆ در زمستان خون Ùˆ چرک از آن جارى بود.
«بØر بن کعب» جامه آن Øضرت را گرÙت Ùˆ پوشید Ùˆ به نقل سید بن طاووس پاهاى او خشک شد Ùˆ زمین گیر گشت.
«اسØاق بن Øویّة» پیراهن Øضرت را Ú©Ù‡ یکصد Ùˆ Ù‡Ùده سوراخ از آثار نیزه Ùˆ شمشیر Ùˆ تیر در آن بود، گرÙت Ùˆ پوشید Ùˆ به برص گرÙتار شد.
عمامه آن بزرگوار را «اخنَس بن مَرثَد» گرÙت Ùˆ به سر نهاد Ùˆ دیوانه شد!
زره مخصوص آن Øضرت را Ú©Ù‡ Ùقط جلو را مى‌â€Ù¾ÙˆØ´Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ پشت نداشت «عمر بن سعد» گرÙت Ùˆ زره دیگر آن امام شهید را «مالک بن نمیر» گرÙت Ùˆ پوشید Ùˆ بنا به روایتى مجنون شد.
«قیس بن اشعث» Øوله مخصوص Øضرت را گرÙت Ùˆ پس از آن به «قیس قطیÙه» مشهور شد Ùˆ بنا به نقل خوارزمى، به مرض جذام گرÙتار شد Ùˆ اÙراد خانوادهâ€â€ŒØ§Ø´ از او کناره گرÙتند.
«اسود بن خالد» Ú©ÙØ´â€â€ŒÙ‡Ø§Ù‰ Øضرت را برداشت.
«بجدل بن سلیم کلبى» انگشتر امام علیه‌السلام را با قطع انگشت آن Øضرت به Ú†Ù†Ú¯ آورد. بنا به نقل سید بن طاووس این انگشتر غیر از آن انگشترى است Ú©Ù‡ از ذخائر نبوت است Ùˆ امام آن را به Ùرزندش على بن الØسین علیه‌السلام داده است.
شمشیر Øضرت را «جÙمیع بن خلق» یا «اسود بن Øنظله» گرÙت Ùˆ این شمشیر غیر از ذوالÙقار است Ú©Ù‡ از ذخائر امامت شمرده مىâ€â€ŒØ´ÙˆØ¯.
در واقع هر کدام به غارت†چیزى از مختصات Øضرت اÙتخار مىâ€â€ŒÚ©Ø±Ø¯Ù†Ø¯ ولى اÙتخارى Ú©Ù‡ سرانجام سبب شرمندگى همه آنها شد.
غارت لباس‌ها Ùˆ سلاØ‌â€Ù‡Ø§ نسبت به سایر شهدا نیز اتÙاق اÙتاد. به گونه‌â€Ø§Ù‰ Ú©Ù‡ سپاه Ú©ÙˆÙÙ‡ بدن‌هاى آن عزیزان خدا را برهنه Ùˆ عریان روى خاکها رها کردند.
* غارت خیمه‌â€â€Œâ€ŒÙ‡Ø§
سپاه روسیاه Ú©ÙˆÙÙ‡ به Ùرماندهى «شمر» خیمه‌â€Ú¯Ø§Ù‡ را Ù…Øاصره کرد. شمر دستور داد وارد خیمهâ€â€ŒÙ‡Ø§ شوند، Ùˆ هر Ú†Ù‡ به دستشان مىâ€â€ŒØ±Ø³Ø¯ غارت کنند. اراذل Ùˆ اوباش Ú©ÙˆÙÙ‡ با شنیدن این Ùرمان بر یکدیگر سبقت گرÙتند. دختران رسول خدا Ùˆ یادگاران Øضرت زهراى اطهر علیها‌السلام از سراپرده بیرون آمدند Ùˆ همگى مىâ€â€ŒÚ¯Ø±ÛŒØ³ØªÙ†Ø¯.
دشمن هر Ú†Ù‡ را مى‌â€ÛŒØ§Ùت، مى‌â€Ú¯Ø±Ùت، Øتى گوشواره Øضرت ام کلثوم دختر امیرالمؤمنین علیه‌السلام را از گوشش کشیدند Ùˆ گوشâ€â€ŒÙ‡Ø§Ù‰ آن بانوى بزرگ را پاره کردند.
مردى پست از سپاه ابن سعد چشمش به خلخال پاى Ùاطمه بنت الØسین علیه‌السلام اÙتاد، Ùˆ در Øالى Ú©Ù‡ مىâ€â€ŒÚ¯Ø±ÛŒØ³Øª خلخال را از پایش کشید. دختر امام Øسین علیه‌السلام با تعجب پرسید: چرا گریه مى‌â€Ú©Ù†Ù‰ØŸ! Ú¯Ùت: چرا گریه نکنم در Øالى Ú©Ù‡ اموال دختر رسول خدا را غارت مىâ€â€ŒÚ©Ù†Ù…. Ùاطمه بنت الØسین علیه‌السلام Ú¯Ùت: خوب، اگر کار بدى است چرا چنین مىâ€â€ŒÚ©Ù†Ù‰ØŸ! Ú¯Ùت: مى‌â€ØªØ±Ø³Ù… اگر من نکنم دیگرى آن را انجام دهد!
در روایتى مى‌â€Ø®ÙˆØ§Ù†ÛŒÙ…: هنگامى Ú©Ù‡ سپاه ابن سعد به خیمه‌â€Ù‡Ø§ یورش بردند، زینب علیهاالسلام Ùریاد زد: عمر سعد! اگر مقصودتان اسباب Ùˆ زیورآلات است، خودمان†مى‌â€Ø¯Ù‡ÛŒÙ…ØŒ به سپاهت بگو شتاب نکنند. مگذار دست نامØرمان به سوى خانواده پیامبر صلى الله علیه Ùˆ آله دراز شود.
زینب خود لباس مندرس پوشیده بود به زنان Ùرمان داد هر Ú†Ù‡ وسایل Ùˆ زیورآلات داشتند در گوشهâ€â€ŒØ§Ù‰ جمع کنند، گوشوارهâ€â€ŒÙ‡Ø§ را از گوشهایشان درآورند، Øتى Ùاطمه دختر امام Øسین علیه السلام Ú©Ù‡ نوعروس بود Ùˆ دوست داشت گوشوارهâ€â€ŒÙ‡Ø§ÛŒØ´ را Ú©Ù‡ یادگار پدر مظلومش بود Ù†Ú¯Ù‡ دارد، عمهâ€â€ŒØ§Ø´ زینب از ترس آنکه مبادا دست نامØرمى به سویش دراز شود، اجازه نداد. زنان Ùˆ کودکان در گوشه‌â€Ø§Ù‰ جمع شدند، آنگاه زینب Ùریاد زد: هر کس مىâ€â€ŒØ®ÙˆØ§Ù‡Ø¯ اسباب Ùˆ وسایل دختران على علیه‌السلام Ùˆ Ùاطمه علیها‌السلام را به یغما ببرد بیاید. عده‌â€Ø§Ù‰ از سپاه آمدند Ùˆ هر Ú†Ù‡ بود را به غارت بردند.
در این میان، تنها یک زن از قبیله بکر بن وائل Ú©Ù‡ با شوهرش در سپاه ابن سعد بود این جسارت Ùˆ بى‌â€Øرمتى را تØمل نکرد Ùˆ Ùریاد Øمایت از دختران Ùˆ زنان رسول خدا را سر داد، شمشیر گرÙت Ùˆ قبیله‌â€Ø§Ø´ را مخاطب ساخت Ùˆ Ú¯Ùت: «یا آلَ بَکر٠أَتÙسْلَب٠بَنات٠رَسÙول٠اللَّهÙ! لا ØÙکْمَ إلّا Ù„ÙلَّهÙØŒ یالَثارات٠رَسÙول٠اللَّهÙØ› اى قبیله بکر، دختران رسول خدا غارت مىâ€â€ŒØ´ÙˆÙ†Ø¯ Ùˆ شما نظاره مى‌â€Ú©Ù†ÛŒØ¯ØŸ! هیچ Ùرمانى جز Ùرمان خدا نیست (کنایه از اینکه دیگر نباید از آل امیه اطاعت کرد) به خونخواهى رسول خدا بپاخیزید».
شوهرش آمد و او را به جایگاهش برگرداند.
این اولین Ùریاد خونخواهى از خونâ€â€ŒÙ‡Ø§Ù‰ به نا ØÙ‚ ریخته مظلومان کربلا بود Ú©Ù‡ از Øلقوم زنى خارج مى‌â€Ø´Ø¯. از Ùاطمه بنت الØسین علیه‌السلام روایت شده است Ú©Ù‡ Ú¯Ùت: در جلو خیمه ایستاده بودم Ùˆ به کشته‌â€Ù‡Ø§ نظاره مىâ€â€ŒÚ©Ø±Ø¯Ù… Ùˆ در این اندیشه بودم Ú©Ù‡ Øال بر سر ما Ú†Ù‡ خواهد آمد؟ ناگاه متوجه شدم Ú©Ù‡ مردى سوار بر اسب، زنان را با نیزه‌â€Ø§Ø´ تعقیب مىâ€â€ŒÚ©Ù†Ø¯ Ùˆ زنان در Øالى Ú©Ù‡ لباس‌â€Ù‡Ø§ Ùˆ زینت‌â€Ù‡Ø§ÛŒØ´Ø§Ù† به غارت رÙته به یکدیگر پناه مى‌â€â€ŒØ¨Ø±Ù†Ø¯ Ùˆ Ùریاد بر مى‌â€Ø¢ÙˆØ±Ù†Ø¯: واجَدَّاه وا أَبَتاه، وا عَلÙیَّاه، واقÙلَّةَ ناصÙراه واØَسَناه، أَما Ù…Ùنْ Ù…Ùجیر٠یÙجیرÙنا، أَما Ù…Ùنْ زائÙد٠یَذÙود٠عنَّا.
تا آنکه آن مرد متوجه من شد Ùˆ با نیزه به سویم Øمله کرد، من به صورت بر زمین اÙتادم، گوشهایم را درید Ùˆ گوشواره از گوشم خارج کرد Ùˆ مقنعه از سرم ربود. خون از گوشها بر گونه‌هایم جارى بود. با سر برهنه بیهوش بر زمین اÙتادم، چون به هوش آمدم دیدم عمه‌â€Ø§Ù… در کنارم نشسته گریه مى‌â€Ú©Ù†Ø¯.
Ú¯Ùتم: «یا عَمَّتاه! هَلْ Ù…Ùنْ Ø®Ùرْقَة٠أَسْتÙر٠بÙها رَأْسÙی؛ عمّه جانم! آیا پارچهâ€â€ŒØ§Ù‰ هست Ú©Ù‡ سرم را با آن بپوشانم؟!».
عمه‌â€Ø§Ù… Ùرمود: «یا بÙنْتاه! ÙˆÙŽ عَمَّتÙÚ©Ù Ù…ÙثْلÙÚ©ÙØ› دخترم! عمّه‌â€Ø§Øª نیز مانند تو است» نگاه کردم دیدم عمه‌â€Ø§Ù… نیز سر برهنه است Ùˆ تمام بدنش بر اثر ضربات دشمن سیاه شده است.
* یورش به خیمه امام سجاد علیه‌السلامâ€
شمر با گروهى از پیاده نظام به خیمه امام على بن الØسین علیه‌السلام آمد، امام از شدت بیمارى در بسترى آرمیده بود، همراهان شمر Ú¯Ùتند: آیا این بیمار را نمىâ€â€ŒÚ©Ø´Ù‰ØŸ
Øمید بن مسلم- واقعه â€Ù†Ú¯Ø§Ø± روز عاشورا- Ú¯Ùت: سبØان اللَّه! آیا نوجوان بیمار هم کشته مى‌â€Ø´ÙˆØ¯ØŸ! او را همین بیمارى بس است. پس اصرار کرد تا آنان را از کشتن امام بازداشت.
بنا به نقلى دیگر، زینب دختر امیرالمؤمنین علیه‌السلام چون از قصد شمر Ùˆ یارانش مطلع شد Ùرمود: «او هرگز کشته نمى‌â€Ø´ÙˆØ¯ مگر آنکه من کشته شوم» آنان به ناچار دست از او کشیدند.
در این هنگام عمر سعد نیز آمد. زنان Øرم با گریه Ùˆ خشم بر او اعتراض کردند Ùˆ از رÙتار بى‌â€Ø´Ø±Ù…انه سپاهش شکایت نمودند. عمر سعد Ú¯Ùت: کسى ØÙ‚ ندارد وارد خیمه‌â€Ù‡Ø§Ù‰ زنان شود Ùˆ متعرض این جوان بیمار (امام سجاد علیه‌السلام) شود.
زنان از عمر سعد خواستند تا لباسâ€â€ŒÙ‡Ø§Ù‰ آنان را برگردانند تا خود را بپوشانند. ابن سعد خطاب به سربازانش Ú¯Ùت: هرکس چیزى از این خیمهâ€â€ŒÙ‡Ø§ گرÙته‌ â€Ø§Ø³Øª آنها را برگرداند.
Øمید بن مسلم مىâ€â€ŒÚ¯ÙˆÛŒØ¯: ولى به خدا سوگند، Øتى یک Ù†Ùر هم چیزى را بر نگرداند.
* آتش زدن خیمهâ€â€ŒÙ‡Ø§
از Øوادث بسیار تکان دهنده در غروب عاشورا، سوزاندن خیمهâ€â€ŒÙ‡Ø§Ù‰ آل رسول اللَّه صلى الله علیه Ùˆ آله بود. این صØنه جانسوز در شرایطى اتÙاق مى‌â€Ø§Ùتاد Ú©Ù‡ بدنهاى پاره پاره امام مظلومان Ùˆ یاران ایثارگر Ùˆ شهیدش در بیابان رها شده Ùˆ قبل از آن خیمهâ€â€ŒÙ‡Ø§ غارت شده بود Ùˆ جامهâ€â€ŒÙ‡Ø§ Ùˆ زیورها از زنان پاک دامن هاشمى ربوده شده بود Ùˆ Ø¢Ùتاب آن روز Ú©Ù‡ شاهد Ø´Ú¯Ùتâ€â€ŒØ¢ÙˆØ±ØªØ±ÛŒÙ† Øادثه تاریخ بود به سرعت رو به غروب مىâ€â€ŒØ´ØªØ§Ùت Ùˆ شب سیاه از راه مى‌â€Ø±Ø³ÛŒØ¯. در چنین وضعیت اسÙبارى Ú©Ù‡ غم Ùˆ اندوه از هر طر٠بر ذریه رسول خدا اØاطه کرده بود، دشمن به قصد آتش زدن آشیانه‌â€Ù‡Ø§Ù‰ آن زنان مصیبت دیده، با شعلهâ€â€ŒÙ‡Ø§ÛŒÙ‰ از آتش به خیمه‌â€Ù‡Ø§ یورش بردند. در این Øال یکى از سپاه ابن سعد Ùریاد مى‌â€Ø²Ø¯: «أَØْرÙÙ‚Ùوا بÙÛŒÙوتَ الظَّالÙمینَ!Ø› خیمه‌â€Ù‡Ø§Ù‰ ستمگران را آتش بزنید!».
خیمهâ€â€ŒÙ‡Ø§ به سرعت مىâ€â€ŒØ³ÙˆØ®Øª Ùˆ خاکستر مى‌â€Ø´Ø¯ØŒ دختران رسول خدا سراسیمه از خیمه‌â€Ù‡Ø§ بیرون دویدند Ùˆ برخى از کودکان یتیم به دامن عمهâ€â€ŒØ´Ø§Ù† پناه بردند. بعضى راه†بیابان در پیش گرÙتند Ùˆ در آن متوارى شدند. تعدادى نیز به دشمن سنگدل استغاثه مى‌â€Ú©Ø±Ø¯Ù†Ø¯ Ùˆ تقاضاى رØÙ… Ùˆ مروت داشتند.
یادآورى این خاطره تلخ همواره اشکâ€â€ŒÙ‡Ø§ را از دیدگان امام سجاد علیه‌السلام جارى مى‌â€Ø³Ø§Ø®Øª. او مىâ€â€ŒÙرمود: «بخدا سوگند، من هیچگاه به عمّه‌â€Ù‡Ø§ Ùˆ خواهرانم نظر نمى‌â€Ú©Ù†Ù… جز اینکه گریه گلویم را مى‌â€Ùشارد Ùˆ یاد مى‌â€Ú©Ù†Ù… آن Ù„Øظات را Ú©Ù‡ آنها از خیمهâ€â€ŒØ§Ù‰ به خیمه دیگر مىâ€â€ŒØ¯ÙˆÛŒØ¯Ù†Ø¯ Ùˆ منادى سپاه دشمن Ùریاد مى‌â€Ø²Ø¯ Ú©Ù‡: خیمهâ€â€ŒÙ‡Ø§Ù‰ ستمگران را آتش بزنید!».
Øتى امامان معصوم علیه‌السلام دیگر نیز با یادآورى آتش گرÙتن خیام امام Øسین علیه‌السلام به سختى متأثّر مى‌â€Ø´Ø¯Ù†Ø¯.
در روایتى مى‌â€Ø®ÙˆØ§Ù†ÛŒÙ… هنگامى Ú©Ù‡ منصور دوانیقى در٠خانه امام صادق علیه‌السلام را آتش زد، تعدادى از شیعیان خدمت آن Øضرت شرÙیاب شدند، امام علیه‌السلام را گریان Ùˆ اندوهگین دیدند، از دلیل آن پرسیدند، Ùرمود: «لَمَّا أَخَذَت٠النَّار٠ما ÙÙÛŒ الدّÙهْلیز٠نَظَرْت٠إلَى Ù†ÙسائÙÛŒ وَبَناتÙÛŒ یَتَراکَضْنَ ÙÙÛŒ صَØْن٠الدَّار٠مÙنْ ØÙجْرَة٠إلى†ØÙجْرَة٠وَمÙنْ مَکان٠إلى†مَکانÙØŒ هذا وَأَنا مَعَهÙنَّ ÙÛŒ الدّار٠Ùَتَذَکَّرْت٠ÙÙرارَ عÙیال٠جَدّÙیَ الْØÙسَیْن٠علیه السلام یَوْمَ عاشÙورا Ù…Ùنْ خَیْمَة٠إلى†خَیْمَة٠وَمÙنْ خَباء٠إلى†خَباءÙØ› گریه من براى آن است Ú©Ù‡ وقتى آتش در دهلیزخانه زبانه کشید، زنان Ùˆ دخترانم را دیدم Ú©Ù‡ از این اطاق به آن اطاق Ùˆ از این جا به آن جا پناه مى‌â€Ø¨Ø±Ù†Ø¯ با آنکه (تنها نبودند Ùˆ) من نزدشان Øضور داشتم، با دیدن این صØنه به یاد بانوان جدّم Øسین علیه‌السلام در روز عاشورا اÙتادم Ú©Ù‡ از خیمهâ€â€ŒØ§Ù‰ به خیمه دیگر Ùˆ از پناهگاهى به پناهگاه دیگر Ùرار مى‌â€Ú©Ø±Ø¯Ù†Ø¯Â».
آتش زدن خیمهâ€â€ŒÙ‡Ø§ÛŒÙ‰ Ú©Ù‡ زنان Ùˆ کودکان خردسال در آن بودند، نشان مى‌â€Ø¯Ù‡Ø¯ Ú©Ù‡ هد٠نهایى دشمن این بود Ú©Ù‡ Øتى نسل Ùˆ ذریه پاک رسول خدا صلى الله علیه Ùˆ آله را ریشه‌â€Ú©Ù† کنند، این صØنهâ€â€ŒÙ‡Ø§ نشان از بى‌â€Ø±Øمى Ùˆ سنگâ€â€ŒØ¯Ù„Ù‰ دشمنان Ùˆ اوج مظلومیت خاندان اهل‌â€Ø¨ÛŒØª علیهم‌السلام†دارد. Ùˆ خدا را شکر Ú©Ù‡ این اعمال ÙˆØشیانه Ùˆ ددمنشانه پرده از روى نیات شوم آنها برداشت Ùˆ رسواى خاص Ùˆ عام شدند.
* تاختن اسب‌ها بر پیکر امام علیه‌‌السلامâ€
برابر Ùرمانى Ú©Ù‡ ابن زیاد صادر کرده بود، «ابن سعد» مأمور بود پس از شهادت امام Øسین علیه‌السلام بدن مبارکش را زیر سمّ اسبان قرار دهد؛ وى Ú©Ù‡ به خاطر تقرّب به ابن زیاد Ùˆ در خیال خامش براى رسیدن به Øکومت رى از هیچ جنایتى خوددارى نمىâ€â€ŒÚ©Ø±Ø¯ØŒ در میان اصØابش Ùریاد زد: «مَنْ یَنْتَدÙب٠لÙلْØÙسَیْن علیه السلام ÙÙŽÛŒÙوطÙیَ الْخَیْلَ صَدْرَه٠وَ ظَهْرَهÙØ› کیست Ú©Ù‡ داوطلبانه بر پیکر Øسین اسب بتازد تا سینه Ùˆ پشت وى را زیر سم اسبان پایمال کند؟!»
شمر Ú©Ù‡ قساوت Ùوقâ€â€ŒØ§Ù„عادهâ€Ø§Ù‰ داشت با شنیدن این Ùرمان، پیشقدم شد Ùˆ بر بدن پاک زاده زهرا علیها‌السلام اسب تاخت. ده Ù†Ùر دیگر نیز از وى تعبیت کردند Ú©Ù‡ عبارت بودند از:
1. اسØاق بن ØÙویّة. 2. هانى بن Ø«Ùبیت Øضرمى. 3. واØظ بن ناعم. 4. اسید بن مالک. 5. Øکیم بن Ø·Ùیل طائى. 6. اخنس بن مَرثَد. 7. عمرو بن صÙبیØ. 8. رجاء بن Ù…ÙنقÙØ° عبدى. 9. ØµØ§Ù„Ø Ø¨Ù† وهب. 10. سالم بن خثیمه.
اینان آن قدر با اسبان خویش بر پیکر مقدس Ùرزند پیامبر صلى الله علیه Ùˆ آله تاختند Ú©Ù‡ استخوان‌â€Ù‡Ø§ را درهم شکستند. آنان نه تنها از این عمل ننگین خویش پروایى نداشتند Ú©Ù‡ به آن اÙتخار هم کرده تقاضاى جایزه نمودند، چنانکه اسید بن مالک- یکى از این اÙراد- در برابر ابن زیاد چنین Ú¯Ùت: «ما سینه Øسین علیه‌السلام را بعد از پشت وى با اسبان قوى هیکل Ùˆ نیرومند درهم کوبیدیم!»
ولى برخلا٠انتظارشان ابن زیاد دستور داد به آنان جایزه ناچیزى دادند. بعدها مختار چون این عده را دستگیر کرد، دست و پاى آنان را بر زمین میخ‌کوب کرد و اسب بر بدنشان تاخت تا به هلاکت رسیدند.
* Ùرستاده شدن سر امام علیه‌السلام به سوى Ú©ÙˆÙÙ‡â€
«ابن سعد» براى اینکه خبر پیروزى ظاهرى خویش را هر Ú†Ù‡ زودتر به عبیداللَّه بن زیاد برساند در عصر همان روز عاشورا سر امام علیه‌السلام را توسط «خولى بن یزید» Ùˆ «Øمید بن مسلم» به Ú©ÙˆÙÙ‡ Ùرستاد.
خولى Ú©Ù‡ Øامل خبرى عظیم بود خود را با شتاب به Ú©ÙˆÙÙ‡ رساند Ùˆ جلو دارالاماره آمد Ùˆ چون در قصر را بسته یاÙت به ناچار به سوى خانه خود رÙت Ùˆ سر٠امام را زیر طشتى قرار داد Ùˆ به نزد همسرش- نوار دختر مالک بن عقرب Øضرمى- رÙت.
«نوار» از وى سؤال کرد: Ú†Ù‡ خبر؟ Ú¯Ùت: «جÙئْتÙک٠بÙغÙÙ†ÙŽÙ‰ الدَّهْرÙØ› ثروت دنیا را برایت آوردهâ€â€ŒØ§Ù…!» اینک سر Øسین علیه‌السلام در خانه توست!
Ú¯Ùت: Ø´Ú¯Ùتا! مردم زر Ùˆ سیم به خانه مى‌â€Ø¢ÙˆØ±Ù†Ø¯ØŒ تو سر پسر دختر پیامبر صلى الله علیه Ùˆ آله را. «لا، وَاللَّه٠لا یَجْمَع٠رَأْسÙÛŒ وَرَأْسÙÚ©ÙŽ بَیْتٌ أَبَداً؛ نه به خدا سوگند، هرگز سر من Ùˆ تو در زیر یک سق٠جمع نخواهد شد».
این Ú¯Ùت Ùˆ از اتاق بیرون آمد، مشاهده کرد نورى از آسمان تا زیر آن طشت کشیده†شده است Ùˆ مرغان سÙیدى اطرا٠طشت Ùˆ در مسیر نور در پروازند. چون ØµØ¨Ø Ø´Ø¯ خولى با عجله Ùˆ شتاب سر امام علیه‌السلام را نزد عبیداللَّه برد.
* تقسیم سرهاى شهدا
«ابن سعد» تا Øدود ظهر روز یازدهم به دÙÙ† اجساد پلید Ú©ÙˆÙیان مشغول بود. پس از اتمام کار در Øالى Ú©Ù‡ پیکر پاک Ùرزند رسول خدا صلى الله علیه Ùˆ آله Ùˆ یاران پاکبازش در زیر Ø¢Ùتاب رها شده بود، دستور داد سرهاى دیگر شهداى کربلا را از بدنها جدا کنند Ùˆ به قصد تقرّب به ابن زیاد Ùˆ گرÙتن جایزه با خود به Ú©ÙˆÙÙ‡ ببرند.
این سرهاى پاک Ú©Ù‡ مجموع آنها با سر امام علیه‌السلام به 72 سر نورانى مى‌â€Ø±Ø³ÛŒØ¯ اینگونه بین قبائل تقسیم شد:
1. قبیله کنده به سرکردگى قیس بن اشعث، سیزده سر!
2. قبیله هوازن به Ùرماندهى شمر بن ذى الجوشن، دوازده سر!
3. قبیله تمیم، Ù‡Ùده سر!
4. قبیله بنى اسد، نه سر!
5. قبیله مذØج، Ù‡Ùت سر!
6. سایر قبایل، سیزده سر!
* اسارت اهلâ€Ø¨ÛŒØª علیهم‌السلامâ€
عمر سعد پس از دÙÙ† اجساد پلید سپاهیانش نزدیک ظهر روز یازدهم دستور Øرکت به سوى Ú©ÙˆÙÙ‡ را صادر کرد. با این دستور زنان Ùˆ دختران Ùˆ کودکان Øرم Øسینى را بر شتران بدون جهاز سوار کردند Ùˆ همانند اسیران بلاد Ú©Ùر به سوى Ú©ÙˆÙه†Øرکت دادند.
«ابن عبد ربه» در «عقد الÙرید» مى‌â€Ù†ÙˆÛŒØ³Ø¯: در میان اسراء دوازده پسر بچه Ùˆ نوجوان از جمله آنها Ù…Øمد بن الØسین Ùˆ على بن الØسین علیه‌السلام بودند.
از جمله زنان بزرگوارى که در کربلا به اسارت درآمدند عبارتند از:
زینب کبرى علیها السلام، ام کلثوم، Ùاطمه دختر امیرالمؤمنین علیه‌السلام، Ùاطمه دختر امام Øسین علیه‌السلام، سکینه دختر امام Øسین علیه السلام ØŒ Ùˆ دختر چهارساله امام Øسین علیه السلام (رقیه)ØŒ Ùˆ رباب دختر امرء القیس همسر با ÙˆÙاى امام Øسین علیه‌السلام، رمله، مادر Øضرت قاسم Ùˆ همسر امام Øسن مجتبى علیه‌السلام.
اینان بازماندگان از عترت رسول اللَّه بودند Ú©Ù‡ ابن سعد Ùˆ سپاهش Øرمت پیامبر را در ØÙ‚ آنها رعایت نکردند Ùˆ با جسارت تمام آنان را چون اسیران جنگى به بند کشیدند Ùˆ با خیل نامØرمان Ú©Ù‡ قاتلان ذرارى پیامبر صلى الله علیه Ùˆ آله Ùˆ یارانش بودند، به سوى Ú©ÙˆÙÙ‡ روانه ساختند.
* عبور قاÙله اسیران از قتلگاهâ€
از دشوارترین Ù„Øظات تاریخ کربلا، Ú©Ù‡ در عظمت Ùˆ سنگینى با همه آسمانها Ùˆ زمین برابرى مى‌â€Ú©Ù†Ø¯ØŒ Ù„Øظه وداع جانسوز قاÙله اسیران با بدن‌â€Ù‡Ø§Ù‰ پاره پاره شهیدان است.
دشمنان، اسیران دل‌â€Ø³ÙˆØ®ØªÙ‡ را از کنار آن پیکرهاى پاک شهیدان عبور دادند، همان پیکرهاى غرقه به خونى Ú©Ù‡ یکجا همه عزّت Ùˆ مظلومیت را در خود جمع Ùˆ خلاصه کرده بودند.
برابر بعضى از نقلâ€â€ŒÙ‡Ø§ØŒ اسیران خود چنین درخواستى داشتند تا براى وداع با آن عزیزان شهیدشان از کنار قتلگاهشان عبور کنند.
ناگÙته پیداست Ú©Ù‡ ترک سرزمین کربلا در آن وضعیت غمبار Ùˆ ÙˆØشتناک براى آن دلâ€â€ŒØ³ÙˆØ®ØªÚ¯Ø§Ù† بسیار دشوار Ùˆ سخت بوده است. به ویژه آنکه دشمن اجساد پلید سربازانش را دÙÙ† کرده بود ولى پیکرهاى ذرارى پیامبر صلى الله علیه Ùˆ آله به خصوص پیکر پاک سرور جوانان بهشت بىâ€ØºØ³Ù„ Ùˆ Ú©ÙÙ† در بیابان رها شده بود. دشمن بدکینه نه خود به دÙÙ† آنها اقدام نمود Ùˆ نه اجازه تدÙین آنها را به کسى داد.
مشاهده آن صØنهâ€â€ŒÙ‡Ø§Ù‰ دلخراش با آن بدنâ€â€ŒÙ‡Ø§Ù‰ پاره پاره Ùˆ پایمال سمّ اسبان Ú©Ù‡ عمدتاً قابل شناسایى نبودند، مىâ€â€ŒØªÙˆØ§Ù†Ø³Øª هر بینندهâ€â€ŒØ§Ù‰ را از پاى درآورد ولى طمأنینه Ùˆ آرامشى Ú©Ù‡ در زینب کبرى†علیها‌السلام، یادگار صبر Ùˆ شکوه على علیه‌السلام ظهور کرد Ùˆ صلابت Ùˆ استØکامى Ú©Ù‡ در کلمات دلنشین او موج مى‌â€Ø²Ø¯ØŒ تا Øدود زیادى آن Ùضاى سنگین را شکست Ùˆ آن را براى آل رسول قابل تØمل کرد.
زنان Øرم چون چشمشان به آن بدنهاى پاره پاره اÙتاد، Ùریادشان به ناله Ùˆ شیون بلند شد Ùˆ بر صورت خود لطمه زدند.
زینب Ú©Ù‡ مى‌â€Ø¯Ø§Ù†Ø³Øª دشمن در انتظار است تا با دیدن کوچکترین نشانه‌â€Ø§Ù‰ از ضع٠وپشیمانى درخاندان پیامبر، قهقهه مستانه سر دهد، با دیدن پیکر به خون آغشته برادر، رو به آسمان کرد Ùˆ Ú¯Ùت: «أَللَّهÙمَّ تَقَبَّلْ هذا الْقÙرْبانَ؛ خدایا این قربانى را قبول Ùرما!».
این جمله چون پتکى بر سر دشمن Ùرود آمد Ùˆ کوس رسوایى آنها را به â€ØµØ¯Ø§ در آورد.
راوى مى‌â€Ú¯ÙˆÛŒØ¯: هر Ú†Ù‡ را Ùراموش کنم، هرگز کلمات زینب دختر Ùاطمه زهرا علیهاالسلام را Ùراموش نخواهم کرد، به خدا سوگند بىâ€â€ŒÙ‚رارىâ€Ù‡Ø§ Ùˆ سخنان زینب هر دوست Ùˆ دشمن را به گریه واداشت.
او با دلى شکسته Ùˆ صدایى Ù…Øزون چنین Ú¯Ùت: وامÙØَمَّداه! صَلّى†عَلَیْکَ مَلیک٠السَّماء، هذا ØÙسَینٌ Ù…Ùرَمَّلٌ بÙالدّÙماءÙØŒ Ù…Ùقَطَّع٠الْأَعْضاءÙØŒ یا Ù…ÙØَمَّداه! بَناتÙÚ©ÙŽ سَبایا ÙˆÙŽØ°ÙرّÙیَّتÙÚ©ÙŽ Ù…Ùقَتَّلَة، تَسْÙى†عَلَیْها ریØ٠الصَّبا، هذا ØÙسَیْنٌ بÙالْعَراءÙØŒ مَجْزÙور٠الرَّأس٠مÙÙ†ÙŽ الْقَÙا، مَسْلÙوب٠الْعÙمامَة٠وَالرّÙداءÙØ›
اى Ù…Øمد صلى الله علیه Ùˆ آله! درود Ùرشتگان آسمان بر تو باد! این Øسین توست Ú©Ù‡ در خون غلتیده است Ùˆ پیکر او پاره پاره شده است. اى Ù…Øمد صلى الله علیه Ùˆ آله! دختران تو اسیر شده‌â€Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ Ùرزندانت کشته گشتهâ€â€ŒØ§Ù†Ø¯ Ùˆ باد صبا بر پیکرهایشان مى‌â€ÙˆØ²Ø¯. این Øسین توست Ú©Ù‡ روى خاک اÙتاده، سرش را از Ù‚Ùا بریده‌â€Ø§Ù†Ø¯ØŒ عمامه Ùˆ رداى او را به یغما برده‌â€Ø§Ù†Ø¯.
زینب علیها‌السلام همچنان سخن مى‌â€Ú¯Ùت Ùˆ دوست Ùˆ دشمن مى‌â€Ú¯Ø±ÛŒØ³ØªÙ†Ø¯.
زینب علیها‌السلام Ú©Ù‡ گویا سخنگوى آن صØنه عجیب بود چنین ادامه داد:
بÙأَبÙÛŒ مَنْ [أَضْØÙ‰â€] عَسْکَرÙÙ‡Ù ÙÛŒ یَوْم٠الإثْنَیْن نَهْباً، بÙأَبی مَنْ ÙÙسْطاطÙÙ‡Ù Ù…Ùقَطَّع٠الْعÙرىâ€ØŒ بÙأَبÙÛŒ مَنْ لا Ù‡ÙÙˆÙŽ غائÙبٌ ÙÙŽÛŒÙرْتَجى†وَلا جَریØÙŒ ÙÙŽÛŒÙداوىâ€ØŒ بÙأَبÙÛŒ مَنْ Ù†ÙŽÙْسی لَه٠الْÙÙداءÙØŒ بÙأبÙÛŒ الْمَهْمÙومَ Øَتّى†قَضىâ€ØŒ بÙأبی الْعَطْشانَ Øَتّى†مَضىâ€ØŒ بÙأَبÙÛŒ مَنْ شَیْبَتÙه٠تَقْطÙر٠بÙالدّÙماءÙØ›
پدرم Ùداى آن کسى باد Ú©Ù‡ (خیمهâ€â€ŒÚ¯Ø§Ù‡) سپاهش روز دوشنبه غارت شد. پدرم Ùداى آن کس باد Ú©Ù‡ طنابهاى خیمهâ€â€ŒØ§Ø´ بریده Ùˆ بر زمین اÙتاد. پدرم Ùداى آن Ú©Ù‡ نه سÙر رÙته است تا امید بازگشتش باشد Ùˆ نه چنان زخمى برداشته Ú©Ù‡ امید مداوایش باشد. پدرم Ùداى آن کس Ú©Ù‡ جانم Ùداى او باد. پدرم Ùداى آن کس Ú©Ù‡ با دل پرغصّه جان سپرد، پدرم Ùداى آن کس Ú©Ù‡ با لب تشنه شهید شد، پدرم Ùداى آن کس Ú©Ù‡ از Ù…Øاسنش خون مىâ€â€ŒÚ†Ú©Ø¯Â».
دلها مى‌â€Ø±Ùت Ú©Ù‡ از سینه‌â€Ù‡Ø§ بیرون بزند، باران اشک به اØدى مجال نمىâ€â€ŒØ¯Ø§Ø¯ØŒ زینب این بار اصØاب جدّش را مخاطب ساخت Ùˆ Ú¯Ùت:
یا ØÙزْناه! یا کَرْباه! الْیَوْمَ ماتَ جَدّÙÛŒ رَسÙول٠اللَّهÙØŒ یا أَصْØابَ Ù…ÙØَمَّداه! هؤÙلاء٠ذÙرّÙیَّة٠الْمÙصْطَÙÙ‰â€ØŒ ÛŒÙساقÙونَ سَوْقَ السَّبایا؛
امروز گویا جدم رسول خدا از دنیا رÙته، اى اصØاب Ù…Øمد صلى الله علیه Ùˆ آله! اینان Ùرزندان پیامبر برگزیدهâ€â€ŒØ§Ù†Ø¯ Ú©Ù‡ آنان را همانند اسیران مىâ€â€ŒØ¨Ø±Ù†Ø¯.
در اینجا بود Ú©Ù‡ سکینه قدم پیش نهاد، پیکر پاک پدر را در آغوش گرÙت، هر Ú†Ù‡ تلاش کردند وى را جدا کنند ممکن نشد، جماعتى از اعراب آمدند Ùˆ سکینه را کشان کشان از پیکر پدرش جدا ساختند (Ø«Ùمَّ Ø¥Ùنَّ سÙکَیْنَةَ اعْتَنَقَتْ جَسَدَ الْØÙسَیْن٠علیه السلام Ùَاجْتَمَعَ عÙدَّةٌ Ù…ÙÙ†ÙŽ الْأَعْراب٠Øَتّى†جَرّÙوها عَنْهÙ).
ناگهان زینب علیهاالسلام سنگ صبور اهل کاروان، Ú©Ù‡ با نوØÙ‡ سرائى بجا Ùˆ به موقعش تا Øدودى باعث تخلیه بغضâ€â€ŒÙ‡Ø§Ù‰ Ùرو Ø®Ùته در گلو شده بود، متوجه على بن الØسین علیه‌السلام شد Ú©Ù‡ مى‌â€Ø±Ùت از سر بىâ€â€ŒÙ‚رارى قالب تهى کند، زینب علیهاالسلام خود را به امام سجاد علیه‌السلام رساند Ùˆ Ú¯Ùت: «مالÙÛŒ أَراکَ تَجÙود٠بÙÙ†ÙŽÙسÙÚ©ÙŽ یا بَقÙیَّةَ جَدّÙÛŒ ÙˆÙŽ أَبÙÛŒ وَإخْوَتی؛ تو را Ú†Ù‡ شده، اى یادگار جدّ Ùˆ پدر Ùˆ برادرانم! مى‌â€Ø¨ÛŒÙ†Ù… Ú©Ù‡ مى‌â€Ø®ÙˆØ§Ù‡Ù‰ جانت را تسلیم کنى؟!».
امام سجاد علیه‌السلام پاسخ داد: چگونه بى‌â€ØªØ§Ø¨Ù‰ نکنم در Øالى Ú©Ù‡ مى‌â€Ø¨ÛŒÙ†Ù… پدر Ùˆ برادران Ùˆ عموها Ùˆ عموزادگان Ùˆ کسان من بر زمین اÙتاده Ùˆ در خونشان غلتیده، سرهایشان جداشده، لباسهایشان به غارت رÙته است، نه Ú©Ùنى دارند، نه دÙنى Ùˆ کسى به آنها توجهى ندارد.
زینب علیهاالسلام پاسخ عجیبى داد: Ùرزند برادرم! نگران مباش، به خدا سوگند این پیمانى است Ú©Ù‡ پیامبر خدا از جد Ùˆ پدر Ùˆ عمویت گرÙته است Ùˆ آنان نیز آن را پذیرÙته‌â€Ø§Ù†Ø¯.
خداوند از جماعتى از این امت Ú©Ù‡ گردنکشان زمین آنها را نمى‌â€Ø´Ù†Ø§Ø³Ù†Ø¯ ولى Ùرشتگان آسمان آنان را مى‌â€Ø´Ù†Ø§Ø³Ù†Ø¯ØŒ عهد گرÙته است Ú©Ù‡ این پیکرهاى پاره پاره Ùˆ پراکنده را جمع کنند Ùˆ به خاک بسپارند، در آینده در این سرزمین بر مرقد پدرت Øسین علیه‌السلام پرچمى به اهتزاز در مىâ€â€ŒØ¢ÛŒØ¯ Ú©Ù‡ هیچگاه کهنه نشود Ùˆ در گذر زمان گزندى به آن نرسد Ùˆ سردمداران Ú©Ùر هرچه در Ù…ØÙˆ آن تلاش کنند، روز به روز بر عظمت آن اÙزوده شود.
زینب دختر شجاع امیرمؤمنان علیه‌السلام با این پیشâ€Ú¯ÙˆÛŒÙ‰ عجیب Ùˆ Ø´Ú¯Ùتâ€â€ŒØ¢ÙˆØ±Ø´ØŒ Ùرزند برادر خود را تسلى بخشید Ùˆ آینده کربلا Ùˆ عاشورا را آن‌â€Ú¯ÙˆÙ†Ù‡ Ú©Ù‡ ما امروز بعد از Øدود 14 قرن مىâ€â€ŒØ¨ÛŒÙ†ÛŒÙ… دقیقاً ترسیم کرد، آرى قلب نازنین زینب علیها‌السلام مى‌â€Ø¯Ø§Ù†Ø³Øª Ú©Ù‡ این آغاز کار است هر چند تاریک‌â€Ø¯Ù„ان بنى‌â€Ø§Ù…یّه Ùˆ مناÙقان آن را پایان کار مى‌â€Ù¾Ù†Ø¯Ø§Ø´ØªÙ†Ø¯.
* دÙÙ† اجساد پاکâ€
به تعبیر مرØوم Øاج «شیخ عباس قمى» در Ù†Ùس المهموم: «در کتب معتبر Ú©ÛŒÙیت دÙÙ† امام Øسین علیه السلام Ùˆ اصØابش به تÙصیل نیامده است».
ولى بنا به نقل مشهور اجساد مطهر شهدا سه روز زیر Ø¢Ùتاب بر روى زمین مانده†بودند Ùˆ باد صØرا بر آن بدنهاى پاک مى‌â€ÙˆØ²ÛŒØ¯. تا آنکه طائÙÙ‡ بنى‌â€Ø§Ø³Ø¯ Ú©Ù‡ در غاضریه- Ù…Øلهâ€â€ŒØ§Ù‰ نزدیک کربلا- منزل داشتند، پس از تخلیه کربلا از سپاه ابن سعد به کربلا آمدند Ùˆ آن بدنهاى پاک را در خاک Ùˆ خون مشاهده کردند.
آنان از زن Ùˆ مرد Ùریادشان به ناله Ùˆ شیون بلند شد. وقتى Ú©Ù‡ مصمم شدند آن بدنهاى پاک را دÙÙ† کنند، چون نه سر در بدن داشتند Ùˆ نه لباسى بر تن، هیچ یک را نمىâ€â€ŒØ´Ù†Ø§Ø®ØªÙ†Ø¯. لذا متØیر Ùˆ سرگردان بودند Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ کنند، ناگاه امام سجاد علیه‌السلام از سمت صØرا به†سوى آنان آمد Ùˆ شهدا را به آنها معرÙÙ‰ کرد Ùˆ قبل از همه به دÙÙ† پیکر پاک امام Øسین علیه‌السلام اقدام Ùرمود.
او در گوشهâ€â€ŒØ§Ù‰ از کربلا کمى خاک را کنار زد، قبرى ساخته Ùˆ پرداخته آشکار شد، دستها را زیر بدن قرار داد Ùˆ به تنهایى به داخل قبر برد Ùˆ Ùرمود: «با من کسانى هستند Ú©Ù‡ مرا یارى کنند». چون بدن را در قبر نهاد صورت مبارکش را بر گلوى بریده پدرش گذاشت Ùˆ در Øالى Ú©Ù‡ باران اشک چون ابر بهارى بر گونه‌â€Ù‡Ø§ÛŒØ´ جارى بود، Ùرمود:
Ø·Ùوبى†لÙأَرْض٠تَضَمَّنَتْ جَسَدَکَ الطّاهÙرَ، Ùَإنّ الدّÙنْیا بَعْدَک Ù…ÙظْلÙÙ…ÙŽØ©ÙŒ وَالْآخÙرَة٠بÙÙ†ÙورÙÚ©ÙŽ Ù…ÙشْرÙقَةٌ، أَمَّا اللَّیْل٠ÙÙŽÙ…Ùسَهَّدٌ وَالْØÙزْن٠Ùَسَرْمَدٌ، أَوْ یَخْتارَ اللَّه٠لÙأَهْل٠بَیْتÙÚ©ÙŽ دارَکَ الَّتی أَنْتَ بÙها Ù…Ùقیمٌ وَعَلَیْکَ Ù…Ùنّی السَّلام٠یَابْنَ رَسÙول٠اللَّه وَرَØْمَة٠اللَّه٠وَ بَرَکاتÙÙ‡Ù
خوشا به آن زمینى Ú©Ù‡ پیکر پاک تو را در برگرÙته، دنیا پس از تو تاریک شد Ùˆ آخرت به نور جمال تو روشن گشت. شبها دیگر خواب به سراغم نمى‌â€Ø¢ÛŒØ¯ Ùˆ اندوهم پایانى نخواهد داشت. تا آن زمان Ú©Ù‡ خداوند اهل بیت تو را به تو ملØÙ‚ کند Ùˆ در کنار تو جاى دهد. درود Ùˆ سلامم بر تو باد اى Ùرزند رسول خدا Ùˆ رØمت Ùˆ برکات خدا بر تو باد.
آنگاه از قبر خارج شد Ùˆ آن را از خاک پوشاند Ùˆ با انگشت روى قبر نوشت: «هذا قَبْر٠الØÙسَیْن٠بن٠عَلÙیّ٠بن٠أبی‌â€Ø·Ø§Ù„Ùب الَّذÙÛŒ قَتَلÙوه٠عَطْشاناً غَریباً؛ این قبر Øسین بن على علیه‌السلام است Ú©Ù‡ او را با لب تشنه Ùˆ غریب کشتند.
سپس بدن پاک على اکبر علیه‌السلام پایین پاى Øضرت به خاک سپرده شد Ùˆ بقیه شهدا از بنى‌â€Ù‡Ø§Ø´Ù… Ùˆ اصØاب نیز در یک قبر دستهâ€â€ŒØ¬Ù…عى پایین پاى امام علیه‌السلام دÙÙ† شدند.
آنگاه امام سجاد علیه‌السلام، قوم بنىâ€Ø§Ø³Ø¯ را به طر٠نهر علقمه Ù…ØÙ„ شهادت Øضرت عباس قمر بنىâ€â€ŒÙ‡Ø§Ø´Ù… راهنمایى کرد. Ùˆ پیکر پاک آن Øضرت را در همانجا دÙÙ† نمودند.
امام زین العابدین علیه‌السلام در Øال دÙÙ† عمویش گریه سوزناکى کرد Ùˆ Ùرمود: «عَلَى الدّÙنْیا بَعْدَکَ الْعَÙا یا قَمَرَ بَنی هاشÙم٠وَعَلَیْکَ Ù…Ùنّی السَّلام٠مÙنْ شَهید٠مÙØْتَسَب٠وَ رَØْمَة٠اللَّه٠وَبَرَکاتÙÙ‡ÙØ› اى قمر بنى‌â€Ù‡Ø§Ø´Ù…! بعد از تو خاک بر سر دنیا، بر تو درود مى‌â€Ùرستم Ùˆ رØمت Ùˆ برکات خداوند را براى تو طلب مىâ€â€ŒÚ©Ù†Ù…».
سپس بنىâ€â€ŒØ§Ø³Ø¯ «Øبیب بن مظاهر» را Ú©Ù‡ بزرگ قبیله آنان بود، جداگانه- همانجایى Ú©Ù‡ اکنون هست- دÙÙ† نمودند.
در اینکه امام سجاد علیه‌السلام چگونه در Øال اسارت اقدام به چنین عملى نموده است، روایات زیادى در دست است Ú©Ù‡ مىâ€â€ŒØ±Ø³Ø§Ù†Ø¯ برابر مبانى اعتقادى شیعه، متولى Ú©ÙÙ† Ùˆ دÙÙ† هر امامى، امام بعد از اوست.
از جمله در روایتى از امام رضا علیه‌السلام مى‌â€Ø®ÙˆØ§Ù†ÛŒÙ… Ú©Ù‡ به همین نکته اشاره کرده در پاسخ على بن â€Øمزه Ùرمودند: «همان کسى Ú©Ù‡ على بن الØسین علیه‌السلام را قدرت داده است Ú©Ù‡ (در Øال اسارت) به کربلا بیاید Ùˆ جسد مطهّر پدرش را به خاک سپارد، به صاØب این امر (اشاره به خودش) قدرت داده است تا به بغداد آمده Ùˆ امر پدرش (Øضرت موسى بن جعÙر علیه‌السلام) را عهده‌â€Ø¯Ø§Ø± شود Ùˆ سپس باز گردد.».