به گزارش گنابادتایمز، به همت دانشگاه پیام نور گناباد شب شعری با Øضور شاعران Ù…Ø·Ø±Ø Ø´Ù‡Ø±Ø³ØªØ§Ù† در Ù…ØÙ„ آمÙÛŒ تئاتر دانشگاه پیام نور شهرستان برگزار گردید. صادق ایزدی شاعر پیشکسوت گنابادی نیز شعری با عنوان بهار خواند Ú©Ù‡ با توجه به نزدیکی به ایام بهار خواندنش خالی از لط٠نیست.
به ياد دوران  نوجوانيÂ
بهار دیروز سنگین و آهسته درب خانه ما  را زد
و مادر برایش در را باز کرد
مادر با رویی باز و گرم بهار را به خانه آورد
و در بهترین جای اطاق جایی که پدر می نشیند ؛نشاند
پدر از امدن بهار خیلی خوشØال نبود
و مادر نگران بود که مبادا به مهمان بربخورد
Ùˆ Ù‡ÛŒ Øر٠توی Øر٠می اورد  و به بهار چای Ùˆ شیرینی تعار٠می کرد
بهار نیم خیز شد Ùˆ سراغ باغچه ÛŒ Øیاطمان را گرÙت
اما مادر Ú¯Ùت Ú©Ùˆ Øالا Øالها هنوز وقت است
بهار به  به Øیاط خانه رÙت
Ùˆ پدر Ú¯Ùت : این بهار هم همه هنرش این است Ú©Ù‡ با خود منطق برداشتن کرسی ها را بیاورد
و برای  باغچه رنگ
 مادر Ú¯Ùت Ú©Ù…ÛŒ آهسته تر
بهار از Øیاط خانه Øر٠هایت را Ù…ÛŒ شنود
اما بهار Øر٠های پدر را نمی شنید
 گنجشک ها Ùˆ در ختان باغچه Øیاط خانه ما مراسم استقبال از بهار را  آن قدر پر شور بر گزار کردند
Ú©Ù‡ بهار هیچ ØرÙÛŒ را نمی شنید
پدر سکوت کرد Ùˆ من Ù†Ùهمیدم چرا پدر از امدن  بهار دلگیر است
مگر به قول خودش هنر  کمی است آوردن این همه رنگ ؛ این همه شور
لابد انتظار پدر این بود  که بهار برایش پول بیاورد
و یا دارویی که درد پایش را آرام کند