به گزارش گنابادتایمز،همیشه خاطرات کسانی Ú©Ù‡ برای اولین بار به گناباد Ø³ÙØ±Ù…ÛŒ کنند خواندنی است، آن هم اگر ÙØ±Ø¯ÛŒ نکته سنج Ùˆ ظری٠مانند شیخ ØØ³ÛŒÙ† انصاریان باشد. او را همه Ù…ÛŒ شناسند ،مراسم شب های اØÛŒØ§ Ùˆ قرآن به سر او زبانزد است.
در این مجال به ذکر خاطره ای شنیدنی به نقل از سایت شخصی ایشان از Ø³ÙØ± ÙˆÛŒ برای Ú©Ù…Ú© به زلزله زدگان کاخک (1347) Ù…ÛŒ پردازیم:
پیش از انقلاب ØŒ زلزلۀ شدیدی منطقۀ گناباد را به لرزه درآورد Ùˆ چندین هزار Ù†ÙØ± را کشت . در این زمان پسر عمه ام در آنجا ماموریت بانکی داشت . برای خبرگیری از او ØŒ نیز Ú©Ù…Ú© رسانی به مردم منطقه ØŒ روانۀ آن دیار شدیم . در این Ø³ÙØ± آقای ØØ§Ø¬ اسدالله ØµÙØ§ – از نزدیکان مرØÙˆÙ… نواب صÙÙˆÛŒ – با من بود . ما Ú©Ù…Ú© های نقدی مردمی زیادی را همراه داشتیم . ابتدا به مشهد Ùˆ سپس به تربت ØÛŒØ¯Ø±ÛŒÙ‡ Ø±ÙØªÛŒÙ… . در آن شهر سراغ چهرۀ مردمی Ùˆ سرشناس Ù…ÛŒ گشتیم Ú©Ù‡ همه ØØ§Ø¬ آقا اصغر شرکت را معرÙÛŒ کردند . او مغازه ای در بازار داشت . وارد مغازه اش Ú©Ù‡ شدیم ØŒ بلند شد Ùˆ به گرمی از ما استقبال کرد او Ú©Ù‡ از کامیوندارهای سابق بود ØŒ مرا Ù…ÛŒ شناخت Ùˆ گاهی نیز در تهران پای منبرم Ù…ÛŒ آمد. با تعجب Ú¯ÙØª : « شما کجا این جا کجا ؟» Ú¯ÙØªÙ… : « آمده ایم تا به مناطق زلزله زده برویم Ùˆ این ساک پول را نیز همراه آورده ایم .» Ú¯ÙØª : « امشب را باید این جا بمانید Ùˆ برای مردم سخنرانی کنید . ما خودمان ÙØ±Ø¯Ø§ شما را به ان مناطق Ù…ÛŒ رسانیم .» او ما را به خانه اش برد . خانه ای زیبا Ùˆ بسیار بزرگ بود .
شب مردم در مسجدی به نام مسجد Ùولاد ØŒ در میدانگاه شهر جمع شدند . آقای Ùولاد ØŒ ØµØ§ØØ¨ مسجد نیز در قید ØÛŒØ§Øª بود . او مرد بزرگوار Ùˆ خیری بود Ú©Ù‡ ØÙˆØ²Û€ علمیۀ بزرگی را نیز تأسیس کرده بود . در آن شهر علمای بزرگی بودند ØŒ از جمله آیت الله سید Ù…ØÙ…د باقر امامی Ú©Ù‡ در زمان سید Ø§Ø¨ÙˆØ§Ù„ØØ³Ù† اصÙهانی در نج٠درس خوانده Ùˆ به درجۀ اجتهاد رسیده بود ØŒ شیخ عبدالله امامی ØŒ مدیر ØÙˆØ²Û€ علمیه Ú©Ù‡ ØØ¯ÙˆØ¯ 200 طلبه داشت ØŒ هم چنین ØØ§Ø¬ شیخ اسماعیل Ú©Ù‡ بسیار اهل معنویت بود . آن شب علمای زیادی پای منبر من آمده بودند و برای اولین بار بود Ú©Ù‡ در ØØ¶ÙˆØ± علما منبر Ù…ÛŒ Ø±ÙØªÙ… . این برای من Ú©Ù‡ طلبه ای جوانی بودم مقداری دشوار بود .
ÙØ±Ø¯Ø§ ØµØ¨Ø Ø±Ø§Ù‡ÛŒ مناطق زلزله زده شدیم . چون یک ماشین جیپ در اختیارمان قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ بود ØŒ ØµÙ„Ø§Ø Ø±Ø§ در آن دیدیم Ú©Ù‡ ابتدا به پشت کوه ها Ùˆ روستاهای دور Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ ØŒ Ú©Ù‡ هنوز Ú©Ù…Ú©ÛŒ به آن جا نرسیده ØŒ برویم .
وقتی به آن مکانها Ù…ÛŒ رسیدیم ØŒ مردم آواره از Ú©ÙˆÚ†Ú© Ùˆ بزرگ دور ما جمع Ù…ÛŒ شدند . جالب توجه آن Ú©Ù‡ وقتی Ù…ÛŒ خواستیم مقداری پول به آنها بدهیم ØŒ با آن همه نیازمندی، Ù…ÛŒ پرسیدند آیا شما از طر٠دولت شاه آمده اید یا این Ú©Ù…Ú© های مردمی است . اگر از طر٠شاه است ما نمی گیریم چون ØØ±Ø§Ù… است …. این امر جای Ø´Ú¯ÙØªÛŒ داشت Ùˆ از تقوا Ùˆ ایمان سرشار مردمان روستاهای دور Ø§ÙØªØ§Ø¯Û€ تربت ØÚ©Ø§ÛŒØª Ù…ÛŒ کرد .
دو شبانه روز در آن مناطق چرخ زدیم Ùˆ همۀ پولها را بین مردم تقسیم کردیم . روز دوم هنگام غروب ØŒ به « بیدخت » گناباد رسیدیم . آن جا مرکز سلسلۀ گنابادی هاست Ùˆ مقبره سلطانعلی گنابادی ØŒ ØµØ§ØØ¨ ØªÙØ³ÛŒØ± معرو٠« بیان السعاده » ØŒ در آن جاست . برای دیدار از آن مقبره Ø±ÙØªÛŒÙ… . قطب آن زمان ØŒ آقای سلطان ØØ³ÛŒÙ† تابنده ØŒ همراه عده ای برای نماز جماعت آمده بودند . ما را Ú©Ù‡ با لباس Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒØª دیدند اکرام Ùˆ Ø§ØØªØ±Ø§Ù… بسیار کردند . هر Ú†Ù‡ Ú¯ÙØªÛŒÙ… Ùقط برای دیدار از این جا آمده ایم Ùˆ Ù…ÛŒ خواهیم به تربت برگردیم ØŒ اجازه ندادند Ùˆ Ú¯ÙØªÙ†Ø¯ شب است Ùˆ جاده تاریک Ùˆ خاکی است . با اصرار آنها آن جا ماندیم Ùˆ به یکی از اتاق های صØÙ† Ø±ÙØªÛŒÙ… Ùˆ دور هم نشستیم . در ضمن ØµØØ¨Øª رÙیق ما از جناب قطب پرسید : « شما هنگام زلزله کجا بودید ؟» Ú¯ÙØª : « من در اتاق بودم Ùˆ دست بر روی زمین گذاشته بودم Ùˆ دعا Ù…ÛŒ خواندم Ú©Ù‡ زلزله آرام بگیرد .»او داشت این ØØ±Ù را Ù…ÛŒ زد Ú©Ù‡ زمین لرزید . منظرۀ بسیار دیدنی پیش آمد Ø› اولین کسی Ú©Ù‡ سراسیمه به وسط ØÛŒØ§Ø· خیز برداشت ØŒ همان جناب قطب بود ! آن شب تا ØµØ¨Ø Ø§Ø² خنده خوابمان نمی برد .Â
ÙØ±Ø¯Ø§ به تربت برگشتیم . وقتی عازم تهران شدیم از من دعوت کردند Ú©Ù‡ در ÙØ±ØµØªÛŒ مناسب ØŒ یک دهه برای منبر به آن جا بروم Ùˆ من برای تابستان Ú©Ù‡ ØÙˆØ²Ù‡ تعطیل بود ØŒ قول دادم .مطلب مرتبط:
Ú¯ÙØª درویش کدام ÙØ±Ù‚Ù‡ ای؟ Ú¯ÙØªÙ… گنابادی!