Ú†Ù‡ کرامتی، Ú†Ù‡ سلوکی Ùˆ Ú†Ù‡ جهاد با Ù†Ùسی از این عظیم‌تر Ú©Ù‡ در تمام طول سلوک تنها در موارد معدودی کلمه”من” را به کار برد در Øالی Ú©Ù‡ اگر هر کسی Ùقط Ùˆ Ùقط در ظاهر جملاتی Ú©Ù‡ به کار می‌برد Ùˆ یا می‌نویسد اندکی دقت کند تعداد من‌ها سر به آسمان می‌گذارد.
Øجت الاسلام روØÛŒ تعری٠می‌کند:
خیلی از داستان‌هایی Ú©Ù‡ آیت الله بهجت نقل می‌کردند Ú©Ù‡ یک آقایی این چنین بود، خودشان را داشتند می‌گÙتند. دوستان می‌گÙتند: این خودش است. می‌گÙتم: نه، دلیلی ندارد. تا اینکه شاید سی سال گذشت Ùˆ از یک قضیه‌ای Ú©Ù‡ اغلب آن را نقل می‌کردند به صØت این مطلب Ù¾ÛŒ بردیم.
ایشان بارها می‌Ùرمودند: آن آقا در مورد جن چنین Ú¯Ùته. تا یک بار بچه‌های Ú©ÙˆÚ†Ú© کتابی خوانده بودند Ùˆ خیلی از جن ÙˆØشت کرده بودند. ایشان به بچه‌ها Ùرمودند: بیایید با شما کار دارم. من هم رÙتم طر٠دیگری Ùˆ می‌خواستم مراقبت کنم Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ کار می‌خواهند بکنند آقا. دیدم به آن‌ها Ùرمودند: جن ترس ندارد، آن‌ها کاری به مومن ندارند. Øالا کسی Ú©Ù‡ سی سال می‌گÙت یک آقایی، به این بچه‌های Ú©ÙˆÚ†Ú© می‌گÙتند: “من خودم وارد منزلی شدم(منزل عمویشان در کربلا) خواستم بروم داخل اتاق، صاØبخانه Ú¯Ùت: آن‌جا نرو جن دارد. Ú¯Ùتم: باشد به من کاری ندارند. رÙتم داخل اتاق دراز کشیدم، عمامه‌ام را پهلوی خودم گذاشتم Ùˆ عبایم را روی سرم کشیدم. پاسی از شب Ú©Ù‡ گذشت، صدای پای آن‌ها را بیرون در اتاق می‌شنیدم. یک دÙعه اØساس کردم Ú©Ù‡ یکی از این پاها به در اتاق نزدیک شد. از پنجره خودش را بالا کشید Ùˆ داخل اتاق را نگاه کرد. دید Ú©Ù‡ من اینجا خوابیدم. عمامه‌ام کنارم است. رÙت به آن‌ها Ú¯Ùت: این لشکر خداست.”
عصر از ایشان پرسیدم آقا، آن شخص Øر٠جن را Ú†Ù‡ طوری متوجه شد؟ Ùرمود: آخر آن جمله‌اش این بود: هذا خیل الله. سی سال به ما در خانه می‌گÙتند: یک آقایی بود.
ماجرای Ø´Ú¯Ùت‌انگیز دیدار اجنه با آیت الله بهجت
Ú†Ù‡ کرامتی، Ú†Ù‡ سلوکی Ùˆ Ú†Ù‡ جهاد با Ù†Ùسی از این عظیم‌تر Ú©Ù‡ در تمام طول سلوک تنها در موارد معدودی کلمه”من” را به کار برد در Øالی Ú©Ù‡ اگر هر کسی Ùقط Ùˆ Ùقط در ظاهر جملاتی Ú©Ù‡ به کار می‌برد Ùˆ یا می‌نویسد اندکی دقت کند تعداد من‌ها سر به آسمان می‌گذارد. Øجت […]
- ارسال توسط : مدیر
- 99 بازدید
- بدون دیدگاه